چشم تو به حال من گر نیم نظر خندد

چشم تو به حال من‌ گر نیم نظر خندد
خارم به چمن نازد عیبم به هنر خندد
تا چند بر آن عارض بر رغم نگاه من
از حلقهٔ گیسویت گل های نظر خندد
در کشور مشتاقان بی‌ پرتو دیدارت
خورشید چرا تابد بهر چه سحرخندد
دل می‌ چکد از چشمم چون ابر اگر گریم
جان می‌ دمد از لعلت چون برق اگر خندد...

#عاشقانه
#خاصترین
دیدگاه ها (۰)

وصف لب توگر دمد از گفتگوی ماگردد چو گوهر آب‌ گره در گلوی ماا...

یاد باد آنکه بروی تو نظر بود مرارخ و زلفت عوض شام و سحر بود ...

به گلشن گر بر افشاند ز روی ناز کاکل راهجوم ناله‌ ام آشفته سا...

در پرده ساز ما نوا بسیار استعیب و هنر و رنگ و صفا بسیار استخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط