نرفت از سرم هرگز هوای تو مادر

نرفت از سرم هرگز هوای تو مادر
هنوز می تپد این دل برای تو مادر

چه سان زبان بگشایم که خجلت آهنگم
نکرده ام دل و جان را فدای تو مادر

چه چاره گر نبرم داغ هجر تو به عدم
امید قلب حزینم لقای تو مادر

چو شبنم است سر و برگ رنگ این گلشن
مدام می شنوم من صدای تو مادر

درین چمن که حضور جفاست مضمونش
چه نعمت است به عالم وفای تو مادر

مقیم منزل عزت کسی توان گشتن
که بود حاصل کارش رضای تو مادر

نشد ز کیف و کم عمر چشم ما روشن
حقیقت است به هر جا صفای تو مادر

رموز جوهر توست بایزید و بایقرا
به این مقام رسیدن عطای تو مادر

نبود لایق این گنج و این کمال رفیع
اگر نبود نصیبش دعای تو مادر...

#عاشقانه
#خاصترین
دیدگاه ها (۳)

در من ....یڪ شرقۍ عصیانۍ ،بۍ هیچ مجـالۍ....بر ویرانه هـای خـ...

هرمهرکه کردیم به این خلق جفاشدتنبیه سکوتی که گزیدیم صداشدعمر...

سخن از جدایی می گویی و جای خالیت در خاطراتی که معنادارترین ل...

میروم دور از تو با دنیای خود خلوت کنمباید آخر من به این بیگا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط