مرورگر شما از پخش ویدیو پشتیبانی نمی‌کند.

هر شب به خودش میگفت فردا دیگر طاقتش تمام میشود اما ف

«هر شب به خودش می‌گفت فردا دیگر طاقتش تمام می‌شود. امّا فردا که می‌آمد باز زندگی جریان داشت.»
دیدگاه ها (۰)

نباید با دیدن پیر شدن اینا بغض میکردم😢❤️

برات آرزو میکنمهیچ وقت از غمِ زیاد به خواب نریآرزو میکنم خدا...

دکلمه در چهل سالگی هم که باشی طنین صدای کسی که تو را به "نام...

‍ شكسپيرميگه:اگه يه روزی فرزندی داشته باشم، بيشتر از هر اسبا...

🦋پس در مسیر خویش بمان؛ اگرچه تنها، اگرچه خلافِ جریان، اگرچه ...

کافیست صبح که چشمانت را باز میکنی لبخندی بزنی... صبح که جای ...

🎥 تو لندن انگار دو تا زندگی جریان داره؛ یه زندگی روز، یه زند...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط