دنیای مجازی ولی واقعی این روزا خیلی می ترسم
مثل همون روزای بچگیم که وقتی می رفتم
بازار از هجوم رفت و آمد آدما به گوشه چادر مادرم پناه می بردم
وقتی برای رد شدن از عرض خیابون با چراغ سبزی
که چراغ‌ راهنما نشون میداد بازم پناهم مادرم بود با دستاش
و حالا بیشتر می ترسم وقتی دنیای مجازی و واقعی
شکل و شمائلشون اینقدر متفاوت و در عین حال جذابه
دنیایی که به سرعت نور با آدمایی که فرسنگ ها ازت دورن
هم کلام میشی و خیلیا با دلت جور میشن
اما روی دیگه این سکه وقتیه که بعضیا دست دلتو به بازی می گیرن
و بویی از مرام و معرفت نبردن و ناعادلانه شعورتو گردن می زنن
من می ترسم سکه دو روی مجازی گاهی اوقات سکه انسانیت رو می شکنه
و از قیمت میندازه من می ترسم و واژه برای عشق کم میارم
من می ترسم من از واژه ها هم می ترسم
درسته در و دیوار نداره مجازی اما بی در و پیکر هم نیست که احساس آدما.

#مرتضی_خدام
دیدگاه ها (۷)

قدیما حال دلمون بهتربود مهربونتر بودیمدیرتر می رنجیدیم زودتر...

هیچکس به یکباره از آدم دیگری خسته نمیشودآدم ها در وهله ی اول...

خداوند در همه‌ چیز تجلی می‌ یابد امّا کلمه یکی از ابزارهای م...

زندگی علاوه بر طول و عرض عمق هم دارهآیا همینجوری که داری تو ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط