بر نیزهها از دور میدیدم سرت را

بر نیزه‌ها از دور می‌دیدم سرت را
بابا! تو هم دیدی دو چشم دخترت را؟
چشمانم از داغ تو شد باغ شقایق
در خون‌‌ رها وقتی که دیدم پیکرت را
ای کاش جای آن همه شمشیر و نیزه
یک بار می‌شد من ببوسم حنجرت را
بابا تو که گفتی به ما از گوشواره
همراه خود بردی چرا انگشترت را
با ضرب سیلی تا که افتادم ز ناقه
دیدم کبودی‌های چشم مادرت را
یک روز بودم یاس باغ آرزویت
حالا بیا با خود ببر نیلوفرت را
دیدگاه ها (۳)

﷽🚫۱۴۰۳؛ کیمیا علیزاده در المپیک پاریس به حریف ایرانیِ محجبه ...

مرگ بر رژیم حرامی صهیون و حامیانشنشد برای عاشقانخطر کنیم...💔...

📢 ویژه📹 رهبر انقلاب: داعشی‌ها در میدان جنگ «الله‌اکبر» میگفت...

من به خواب کربلاهم راضی‌ام...عشق یعنی به تو رسیدنیعنی نفس کش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط