می خواهم از تو بنویسم
با نامت تکیه گاهی بسازم
برای پرچین های شکسته
برای درخت گیلاس یخ زده
از لبانت
که هلال ماه را شکل می دهند
از مژگانت
که به فریب ، سیاه به نظر می رسند
می خواهم انگشتانم را
در میان گیسوانت برقصانم
برآمدگی گلویت را لمس نمایم
همان جایی که با نجوایی بی صدا
دل از لبانت فرمان نمی برد
می خواهم نامت را بیامیزم
با ستارگان
با خون
تا درونت باشم
نه در کنارت
می خواهم ناپدید شوم
همچون قطره ای باران
که در دریای شب گمشده است
@lovebandar
دیدگاه ها (۰)

به این اسلحه نگاه نکنمن سربازنیستممن تنها شیدای تو هستمبا طن...

من نمی توانماما بگذار شعرهایمتو را لمس کنند@lovebandar

اگه کسی ازت در مورد من‌پرسیدبهش بگو ،یه دنیای کوچیک قشنگی دا...

درست ترین تعریف عشق اینه: «آدم فقط یه نفرو داره که حالشو خیل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط