بار آورنده شجر بیثمر پدر

بار آورندهٔ شَجَرِ بی‌ثمر پدر

ای زندگانیت همه با دردسر پدر

ای مایهٔ فلاکت و خون جگر پدر

ای تربیت کنندهٔ اولاد خر پدر

ای کرده چاک دامن ناموس مادرم

هر شب گرفته تنگ برش در برابرم

پنداشتی که مرده و گر زنده‌ام خرم

مردم ز شرم اینکه چه سان سر برآورم

ای من شده شهید ره کیر خر پدر

ای ز آدم بهشت فرو شد ترا نسب

عمری فکنده‌ای تو مرا در غم و تَعَب

ای برخلاف علم و ادب همچو بولهب

گشتم ز دست جهل تو حمّالة الحطب

در زیر بار زندگیم همچو خر پدر

شاگرد خانه پادو بازار کردیم

پا بست زن اسیر طلبکار کردیم

بی‌علم و بی‌سواد و خر و خوار کردیم

جز خانهٔ خود از همه جا بی‌خبر پدر

نفرین به خانواده و خوان تو نان تو

جانم به لب رسید پدر جان به جان تو

آتش به خانمان تو و آشیان تو

رفتم به کشوری که نیابم نشان تو

آیم دمی که از تو نبینم اثر پدر
دیدگاه ها (۰)

مائییم که بدون هیچ سرانجامی خوش هستیم

جوانی را ازمن پنهان کردیمن ماندم ونفس سردیباسفید کردن موهامش...

عمرم گهی به هجر و گهی در سفر گذشتتاریخ زندگی همه در درد سر گ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط