از ماهیهای پرنده خیلی خوشش میآمد چون که در دریا بهترین

از ماهی‌های پرنده خیلی خوشش می‌آمد چون که در دریا بهترین دوستانش این‌ها بودند. برای پرندگان دلش می‌سوخت مخصوصا ترن‌های تیره‌رنگ کوچک و ظریف که مدام در پرواز و در جست‌وجو بودند و چیزی پیدا نمی‌کردند و پیرمرد اندیشید که مرغ‌ها زندگی‌شان از ما سخت‌تر است، غیر از مرغ‌های غارت‌گر و مرغ‌های پرزور. مرغ‌های به این ظرافت و نازکی مثل پرستوی دریایی را چرا ساخته‌اند، آن هم وقتی که دریا این‌قدر بی‌رحم می‌شود؟ دریا مهربان است و خیلی زیباست. اما خیلی هم بی‌رحم می‌شود، و آن هم ناگهان، و این مرغ‌هایی که می‌پرند و خودشان را به‌آب می‌زنند و صید می‌کنند، با آن صداهای کوچک و غمگین، جثه‌ی نحیف‌شان تاب دریا را ندارند.
دلم غمگین است و کس نمی‌داند چرا؟؟
دیدگاه ها (۱۱)

میدونی چی باعث میشه بعضی از عشقها تاابد از یادت نره...نرسیدن...

اشتباه از ما بود!اشتباه از ما بود که خواب سرچشمه را در خیال ...

آخر هفته ست اگ فردا اینجا دعوت بودی می رفتی داخل چادر؟؟کامنت...

به خیالم که تو دنیا واسه تو عزیزترینمآسمونها زیر پامه اگه با...

"همزن " و "آبمیوه گیری" ام را از هم جدا کردم .زن و شوهرند و ...

پارت 3

☆روزی عادی در مدرسه ای..☆☆مثل روز های دیگر مدرسه معلم داشت د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط