تو زندگی یه جاییام هست مثل اینجا

تو زندگی یه جایی‌ام هست مثل اینجا ...

دستتو کردی تو کشوی سوم دراور و دنبال چیزی میگردی که مطمئنی اینجا گذاشتیش اما پیداش نمی‌کنی،
تعجب می‌کنی که نیست!
ولی نیست ...
می‌رسه یه روز که دستتو می‌کنی تو قلبت، اما چیزی که اینهمه مدت اینجا بوده نیست!
عجیبه اما نیست ...
به مغزت فشار میاری که یادِ یه خاطره بد بیُفتی ...
یادت میاد اما انقدر دوره که دردت نمیاد، می‌بینی متنفر نیستی!
سعی می‌کنی یاد یه خاطره خوب بیفتی ...
میدونی یادت نرفته، میدونی نبخشیدی
اما مثل همون یه تیکه چیزی که تو کشوی دراور پیداش نکردی و بیخیالش شدی؛ دیگه تو اون حال و هوا نیستی، بیخیالش شدی.

انگار یه فصل از زندگیت با هر چی که بوده و نبوده ورق خورده، همین

تو دیگه سرِ فصل بعدی هستی ...


#پریسا_زابلی_پور
#عرفان_طهماسبی
#عاشقانه_ها
@Aghazia
دیدگاه ها (۲)

آدم از یک جایی به بعد، دیگر خودش را به در و دیوار نمی کوبد، ...

روی من همیشه حساب کن... وقتی دلت گرفت، با من تماس بگیر و بدو...

‏ترسم از آدم‌هائیه که مثل تاکسی باهات برخورد می‌کنن!آدم‌هایی...

باید خیال کنمهستی و دوستم داریباید خیال کنمامشب زودتر از همی...

ضربان قلب پارت ۱۰

فکر نمی‌کردی گیر آن چشم‌ها بیفتی. یعنی خیالت راحت بود که قلب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط