کپشن رو حتمابخونید

پيرنيا سرش را از روی كاغذها بلند كرد و گفت: اين را چه كسی خوانده بود؟

گفتند: از شهرستان آمده، از مشهد
پيرنيا گفت : برگ سبز ۲۱۶ باشد .
من همين را پخش می كنم.

اسمت چيست جوان ؟
- محمدرضا شجریان
- اهل مشهدی ؟
- آری

- بايد منتقلت كنم تهران، بايد تهران باشی حيف است... جوان گفت : استاد اگر خواستيد صدای من را پخش كنيد ، بگوييد سياوش است . سياوش بیدگانی

پيرنيا گفت : ميدانی بيدگانی يعنی چه ؟
جوان گفت گوشه ای در دشتی است .
پيرنيا گفت آفرين . پس بلدی . حالا بگو چرا بگويم سياوش بيدگانی ؟

جوان گفت : پدر حساس هستند . مذهبی هستند . شديدا تعصب دارند . اصلا در خانه
نه راديو داريم نه تلويزيون . ايشان حتی
نمی داند كه من بلدم آواز بخوانم . بفهمند
بد می شود .
پيرنيا گفت : خيالت راحت .
نوشت : برگ سبز ۲۱۶ ،
سياوش بيدگانی ... آذر ۱۳۴۶
خسرو_آواز_ایران
دیدگاه ها (۴)

مرغ شَبخوان که با دلم میخواندرفت و این آشیانه خالی ماند ...آ...

حضورت بهشتي‌ ستکه گريز از جهنم را توجيه مي‌کنددريايي که مرا ...

به تو سلام می‌كنمكنار تو می‌نشينمو در خلوتِ توشهرِ بزرگ من ب...

کاش می‌شد تمام آدم‌های غمگین وتنهای جهان را در آغوش کشید،برا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط