آن قرص قمر به چه دل افزون شده امشب

آن قرص قمر بَه چه دل افزون شده امشب
از سینه ی من دغدغه بیرون شده امشب
رخسار تو در خَلوت شب همچو خیالیست
چون سُرخِ اناری و چه گلگون شده امشب
مهتاب شبی بود و منم زاده ی شعرم
یار آمد و آن ماه چه افسون شده امشب
آری شبِ شیدا شدن از منظر چشمی ست
هر شاعر دل سرد که مجنون شده امشب
معشوق نباشد به جهان جز دلِ بی تاب
دیوانه منم من؛ که مفتون شده امشب
رو راست بگویم پُرم از زمزمه ی عشق
وابستگی دل به تو قانون شده امشب...🦋🦋


به امتداد ابدیت دوستتدارم جانانم🫂🫀🌹
دیدگاه ها (۰)

تو هستى‏اما خيلى وقت‌ها كافى نيستى‏از دوردستها ‏از بودنت چيز...

با دلم بازی نکن؛ من بی تو رسوا می شوم..آشنای غربت؛ اینجا و آ...

بیچاره منم که هربار مرا از خود می رانی بازهم عاشقانه می خواه...

‍ یادِ تو ای دلارا دلگرمی وجودمدر سجدگاه معبد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط