چیزای خوبی راجبش نمیگفتن

چیزای خوبی راجبش نمی‌گفتن...
راجب زندگی شخصیش... باباش دو سال پیش مرده بود مامانشم ولش کرده بود ،
ولی چشماش همیشه خوشحال بنظر می‌رسید از اینکه برام مهم شده بود متنفر بودم ،ی روز که بحثمون شد و دعوا کردیم نفهمیدم چی شد ...
همه ی اون قضاوت های اشتباه رو تو صورتش داد زدم یکم بعد رفت رو تراس باد میخورد به دامن خاکستریش، اگه بهش میگفتم منظوری نداشتم میدونست دروغه.. میدونست منم مثل مامانش و خیلی های دیگه ولش میکنم...
آروم نزدیکش شدم و گفتم: ی روز دوتایی فرار میکنیم!...
و اون درست تو شب تولدش دچار حمله قلبی میشه💔
فیلم شیطان وجود ندارد بابازی محمد ولی زادگان ومهتاب ثروتی.
#نبض_مانا
دیدگاه ها (۲۵)

آشنایی باسبک های نقاشی مدرن

بالاخره یک روز تمام می‌شود؛این دنیا با تمام سربالایی‌ها و سر...

رنگ ها مانند ملودی های زیباو کلمات سوزناک از احساسات عمیق در...

بفرست واسش

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط