اتفاق های ناخوانده

𓇼 ⋆.˚ 𓆉 𓆝 𓆡⋆.˚ 𓇼

اتفاق های ناخوانده

ویو آمانتا///
صداشو شنیده بودم ولی به روش نیوردم
آ : سلام آقای پارک خوبین؟ خوب خوابیدین؟
جیمین : *خنده* ممنونم تو خوبی؟
آ : ممنونم بفرما صبحونه
جیمین : ممنونم ببخشید مزاحم شدما
آ : تو منو به آرزوم رسوندی بعد داری عذر خواهی میکنی؟
جیمین : *خنده* خیلی خوشحالم که همچین آرمی ای داریم ( د اخه مرتیکهههه)
****بعد غذا*****
جیمین : راستی آمانتا دوست باشیم؟
آمانتا دستش رو گذاشت رو قلبش و گفت : عه من مردمممم باورم نمیشه الان آیدلم گفت بهم که دوست بشیم؟ نه باباااااا اینا همه ی خوابههههه شاید همون موقع که اون چندتا پسر دنبالم کردن غش کردم و مردم و الانم تو بهشتم نه؟
جیمین : نهههه تو توی بهشت نیستی
آ : هعی حیف که امروز تعطیلع وگرنه میبردمت مطبمو بهت نشون میدادم حیف
جیمین : اوهوم
آ: جیمین ازت چندتا خواسته دارم خواسته پول یا از این چرت و پرتا نیست خواستم اسنه که رو در وایستی نداشته باش و میشه اگه اعضا هم اومدن بیان همینجا؟ لطفااااا
جیمین : اره اوکیه
آ : الانه که بمیرمممم خب میخوای جایی بری؟ میخوای چیکار کنی الان؟
جیمین : نمیدونم والا تو به چی علاقه داری؟
آ : خببببب من به آهنگ گوش دادن ورزش کردن رقصیدن ، نقاشی و گیم زدن و گیتار زدن علاقه دارم
جیمین : چقدر شبیه همیم
آ : واقعا؟ ذوقققق خب میخوای کدوم کارو انجام بدی؟
جیمین : ببینم چه آهنگایی گوش میدی؟ آهنگ مورد علاقت چیه؟
آ : عممممم آهنگ مورد علاقه ی من؟ الان میخونم اهم اهم *همون آهنگ توی ویدیو رو خوند و صداش هم مثل رزی بهشتی بوددد*
جیمین : وای....باورم نمیشه.....چه خوب میخونیییییی
آ : ممنونممم




حالا وقتی چیزی به ذهنم رسید ادامه میدمححححح