عشقp ادامه

عشق...؟p10 ادامه
🐨:برگشته
_اره
از زبان ات
رفتم سوار ماشین شدم و رفتم مهمونی
رسیدم ک بعد من اعضا هم رسیذن ک رفتم پیششون و گفتم
+پسراااااااا همشونو بغل کردم(خوش به حالش)
🐿:ات دلمون برات تنگ شده بود
جی هوپو بغل کردم و گفتم
+منم دلم براتون تنگ شده بود به کوک.نگاه کردم دیدم چشاش شده کاسه خون خیلی عصبانی بود ک یهو آیو اومد رفتم ایو رو بغل کردم
+دختر مبارک باشه نامزدیت با کوک
..ممنونم ات توعم خوش اومدی به کره
+😂ممنون
رفتم اون ور که دیدم کوک از کمر ایو گرفته خیلی عصبانی شدم من دروغ گفتم من هنوزم عاشق کوکم
ویو تموم شدن مهمونی داشتیم میرفتیم ک دیدم یکی ی تفنگو گرفته سمت کوک پریدم جاوی کوک و ی صدای بلند شنیدم بعد ی گرما داخل سینم و دیگه چیزی نفهمیدم

پارت بعدی شرتای پارت قبلیه
دیدگاه ها (۰)

عشق...؟ p11 اخراز زبان کوک داشتیم از مهمونی خارج میشدیم ک یه...

باز امد بوی فیک جدید 😁🗿نام فیک: امیگدالا یا عشق ابدی دوتا اس...

عشق...؟ p10از زبان ات رفتم خونه خیلی عصبانی بوذم ک یهو در ...

عشق...؟ p9با درد وحشتناکی ک لای پاهام و زیر دلم بود پا شدم ا...

رمان عشق چیز خوبیه پارت ۸ وسایل رو چیدم که زنگ خونه خورد رفت...

عشق چیز خوبیه پارت ۶صبح از خواب بلند شدم لباسمو عوض کردم و ا...

پارت 13انچه گذشت: منم اتم خوشبختمویو اتداشتم باهاشون حرف میز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط