پِژوآک.°•_پآرت هفتم
.
جونگکوک تمام روز حواسش به اون سه حرف لعنتی بود.
M.R.K
نه معلم ها نه زنگ ورزش نه حتی شوخی های بقیه نمی تونستن تمرکزش رو برگردونن

عصر که شد بارون نم نم گرفته بود.

راهش رو کشید سمت پشت بام مدرسه، جایی که معمولاً هیچ کس نمی اومد.

اما اونجا تهیونگ مثل همیشه زودتر رسیده بود.

هودی خاکستری تنش بود موهاش کمی خیس و بخار نفسش توی هوا گم میشد.

جونگکوک با قدم های مردد نزدیک شد.
"تو از کجا میفهمی همیشه کجام؟"

ته نیم نگاه انداخت
"تو هیچ وقت جایی نمیری که انتظارش رو نداشته باشم."
سكوت_
فقط صدای بارون بود که آرام روی سقف میخورد.
جونگکوک جلو رفت کاغذ رو از جیبش درآورد.

"فهمیدم یه نفرش کیه ولی چرا من؟
چرا منو انتخاب کردی برای این بازی؟"

ته چند ثانیه فقط نگاهش کرد. بارون از لای موهاش پایین می اومد و روی گونه اش می لغزید اما او حتی پلک نزد.

"چون تو مثل بقیه نمی ترسی"
صدایش آرام بود ولی زیرش چیزی می جوشید نه خشم نه آرامش بلکه چیزی بین هر دو

جونگکوک لبخند کوتاهی زد از آن لبخندهایی که معلوم نیست تمسخر است یا دفاع تو
"مطمئنی؟ شاید فقط بلد باشم نشون ندم."

ته قدمی جلو گذاشت کفش هایش صدای خفیفی روی سقف خیس داد.
"همینه که خطرناکت میکنه"

کاغذ از دست جونگکوک سر خورد و روی زمین افتاد بارون قطره قطره رویش میچکید و جوهرش را پخش می کرد.

جون خم شد تا برش دارد اما ته با نوک کفش جلوی دستش را گرفت.

"پارت بعد=لایک ۷۰"
دیدگاه ها (۳۷)

خب اینم تم جدیدمیخوام یدونه اهنگ کاور کنم جهت هیچی بزارم

وای دلم BL جدید میخواد یکی مانهوا بدهراستی یکم بیشتر حمایت ک...

پِژوآک.°•_پآرت ششم.صبح آسمون خاکستری بود و بوی بارون نیمه کا...

جعرررر...شاید بگید این کیهسیدعلیا این بنده خدا یکی از نهمی ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط