شعر خوانی استاد کاکاوند از خیام در مورد زندگی

ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست
بی بادهٔ گلرنگ نمی‌باید زیست
این سبزه که امروز تماشاگه ماست
تا سبزهٔ خاک ما تماشاگه کیست

کوزه
این کوزه چو من عاشق زاری بوده‌ست
در بند سر زلف نگاری بوده‌ست
این دسته که بر گردن او می‌بینی
دستی‌ست که بر گردن یاری بوده‌ست


هر ذره که در خاک زمینی بوده‌ست
پیش از من و تو تاج و نگینی بوده‌ست
گرد از رخ نازنین به آزرم فشان
کآن هم رخ خوب نازنینی بوده‌ست
دیدگاه ها (۰)

زمانه پندی آزادوار داد مرازمانه چون نگری سر به سر همه پند اس...

شعر خوانی رشید کاکاوند از اخوان ثالث

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط