♡✧

دست‌هایم
هنوز بوی تو را دارند،
اما فاصله
چون دیواری بلند
میان ما ایستاده است.

چشمانت را که بستم،
ستاره‌ها خاموش شدند،
و شب
لباسی از سکوت
بر تنم پوشاند.

جدایی...
نام دیگرِ خموشی‌ست،
زخمی‌ست که
هیچ مرهمی
جز بازگشتِ تو ندارد.

♡✧


دیدگاه ها (۴)

♡✧هدیه را دست‌ها نمی‌سازند،دل می‌سازد،که اگر بی‌مهر باشد،حتی...

♡✧ای جانِ جهان، چو گوهر یکتاییدر خویش نگر، که آینهٔ پیداییگر...

♡✧ اگر خاموش باشی و دیگران به سخنت بیاورند، بهتر از آن است ک...

♡✧گاهی خسته می‌شویم و دلمان می‌خواهد تسلیم شویم، اما کافی اس...

جانِ من...شاید در جهانی دیگر،جایی میان افقِ خاموشِ ستارگانِ ...

ادامه معرفی شخصیت یه سول مهم تر از همه یه سول یه ستاره شناسه...

شب، بوی گیسوانت را دارد.بادی که از سمت پنجره می‌وزد، ردّ لبخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط