تو میراث بهارانی و من هم زادهء باران

تو میراث بهارانی و من هم زادهء باران
بگو کی میرسد فصل جدایی هایمان پایان؟
من از نسل سکوت سردم و تو جنس خورشیدی
بیا و قاصدکها را به فصل وصل برگردان
ز جان ما دو تن باران سرآغاز شکفتن شد
ز چشمان تو گل رویید و سهم ماست خارستان
نگو ما هر دو خطهای موازی، بی سرانجامیم
که دست التماسم پل شد و خط زد بر این بحران
دو شمع بی فروغ چشمهایم را نمی بینی؟
بگیر از جانم این آتش بزن بر جان آتشدان...
#عاشقانه
#خاصترین
دیدگاه ها (۴)

دلم برای کسی تنگ استکه چشمهای قشنگش رابه عمق آبی دریا می دوخ...

خوش باد بیگانه شدن ازهمگان جز طو یگانه....#یگانه محبوب دلم#ع...

مگذار دل از غصه پریشان شود ای عشقکاشانه ام از هجر تو ویران ش...

از بس شبیه شمع چکیدم دلم گرفت...از بس دویدم و نرسیدم دلم گرف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط