Wrong Love

Wrong Love💕
Part1



28 می 2026
خدمه: پرواز ۲۳ از آلمان به کره جنوبی به مقصد رسید...

صدای کفش های پاشنه بلند دختر به همراه صدای قر قر چرخ های چمدونش توی محیط فرودگاه پیچید...

ماریا: بالاخره...برگشتم...
...
میا: از دادستان جدید شنیدی؟...

لیانا: دادستان جانگ؟...اون که جدید نیست...وقتی دانشجوی دادستانی بود به عنوان دادستان قبول شد ولی بعد یهو غیبش زد...هیچ کس نمیدونه اون کجا رفت...

میا: اومد...

ماریا وارد شد...کت و شلوار مشکی رنگش و کیف دستی دادستانیش همراهش بود...

میا: سلام خانم جانگ...

دختر بین راه برگشت..

ماریا: سلام...

میا: خوب من پارک میا هستم و از دیدنشون خیلی خوشحالم..

ماریا لبخند زیبایی تحویل دختر رو به رو داد...و بعد دستش دختر رو گرفت...

ماریا: همچنین عزیزم..منم ماریا هستم...جانگ ماریا...

لیا: امیدوارم که دوست های خوبی بشیم.

ماریا: امیدوارم...

لیا: با من یه قهوه میخوری؟

ماریا: حتما..

لیا و ماریا هر دو به سمت کافه دادگاه رفتن...ماریا روی صندلی روبه روی لیا نشست..

ماریا: خیلی وقته که اینجا نیومدم...داشت یادم می‌رفت که اینجا چقدر حس خوب و هیجان انگیزی بهم می‌داد...

لیا: پس خوشحالی که برگشتی..

ماریا لبخندی تحویل دختر داد...
ماریا: معلومه که خوشحالم...بالاخره به کشورم برگشتم...

لیا: میتونم بپرسم از کدوم دانشگاه فارغ‌التحصیل شدی؟

ماریا: حتما..من از دانشگاه سئو یانگ فارغ‌التحصیل شدم.

لیا: اوووو سئو یانگ...تعداد کمی میتونن برن توی اون دانشگاه..نشان دهنده اینه که واقعا ذهنیت قوی داری.. و عه خیلی جالبه شما و دادستان کیم هر دو از یه دانشگاهید.

ماریا: دادستان کیم؟

لیا: بله دادستان کیم...کیم تهیونگ...

لبخند ماریا محو شد...
ماریا: دادستان کیم..تهیونگ...

لیا: میشناسیش؟..

ماریا در فکر فرو رفت ولی بعد دوباره نگاهش رو به دختر روبه داد و لبخندی زد...

ماریا: نه.‌‌نمیشناسم...




..
ادامه دارد
دیدگاه ها (۱)

Wrong Love💕Part2میا: عجیبه...آخه هر دوتون از یه دانشگاهید......

Wrong Love💕Part3تهیونگ: کافیه...ماریا بیا...اینجا بشین...مار...

me: My many years of lovPart:⑦②ویو یک ماه بعدامروز روز عروسی...

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت دوم

زخم پنهان

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط