به خودم اومدم دیدم احساساتمو انداختم تو شیشه درشم بستم گذ

به خودم اومدم دیدم احساساتمو انداختم تو شیشه درشم بستم گذاشتم تو فریزر. کوله پشتیمو جم کردم دارم میرم؛ میرم یه جای دور ، خیلی دور. یه جا که من باشمو تنهاییم، یه جا کسی صدای گریه هامو نشنوه، یه جا که دلم برای کسی تنگ نشه، یه جا که نیاز نباشه به کسی حالمو توضیح بدم، یه جا که احساس نفهمیده شدن نکنم. میخوام برم یه جا که وجود خودمم احساس نکنم🖤🍃
دیدگاه ها (۱)

دلتنگیعین آتش زیر خاکستر استگاهی فکر میکنی تمام شدهاما یک دف...

اومدن ۱۵۰۰ صفحه کتابفارماکولوژی (داروشناسی) نوشتن،ولی یه جمل...

♥♪

صلی‌الله‌علیک‌یا‌فاطمه(س)

چند شاتی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط