ی حبه زغالخته

ی حبه زغالخته😉
با حیرت و شگفتی و ناباوری نگاهت می‌کنم و تو می‌گویی: "اوه، این طور نگاهم نکن!" در صورتی که این نگاه کردن نیست، یک جور هجی کردن است... دست روی صورت و چشم‌هایت می‌کشم؛ بیشتر پیشانی‌ات را لمس می‌کنم و تو می‌گویی: "اوه، آخه این چه کاریه" و من دستم را پس می‌کشم؛ زیرا اگر به تو بگویم که "لمست می‌کنم تا باورم شود که در خیال نیستی و در واقعیتی"، حرف مرا به تعارفی حمل میکنی. امّا حقیقت همین است: تو تنها پیروزی حیات منی. در تو بود که عشق را از حقیقت تمایز دادم.
✍🏽 احمد_شاملو
دیدگاه ها (۱)

شدی دین و دنیامی وقت خر نشی تَرکم کنی...هرجا بری میام موهای ...

برو بمیربمیر بمیر بمیر بمیر بمیر تو لیاقت شونو نداری! فقط ب...

چندپارتی

دختر سایه Part=6بلند شدم از جام و یک آب خوردم از دی شبه دلم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط