آهنگ #امریکایی
♥شهادت من
من صبحهای یکشنبه بزرگ شدم، ردیف جلو، احساس الهی داشتم.
اما، جایی در طول آن راه طولانی، آرامش درونم را از دست دادم.
زیر گنبدها جستجو کردم، زیر ستارگان دعا کردم،
خدا را آرام شنیدم که قلب خستهام را شفا میداد.
دوستان گفتند کنارم خواهند ایستاد، خانواده دستم را گرفتند.
در آغوش پذیرش، به من کمک کردند تا بفهمم.
حالا میگویم، «اشهد أن لا إله إلا الله.
و اشهد أن محمداً رسول الله.
با هر نفس، احساس میکنم به #حقیقت نزدیکتر میشوم.
با عشق اطرافم بازگشت میکنم، در کفشهای جدیدم راه میروم.
مادر با مهربانی لبخند زد، گفت: «پسرم، ایمان راهت را روشن میکند.»
پدر کلاه کابویاش را کج کرد: «امروز به تو افتخار میکنیم.»
کشیش دستم را فشرد و گفت: «پسر، خدا از قلبت را خبر دارد.»
در این شهر کوچک آمریکا، گرویدن آن قدرها هم سخت نیست.
همسایهها شانههایم را در آغوش گرفتند، نه زمزمهای، نه ترسی،
فقط قلبهای باز و مهربانی، وقتی راه من روشن شد.
حالا میگویم، «اشهد أن لا...
#موزیک #موزیکویدئو #اسلام #مسلمانان #امریکا
♥شهادت من
من صبحهای یکشنبه بزرگ شدم، ردیف جلو، احساس الهی داشتم.
اما، جایی در طول آن راه طولانی، آرامش درونم را از دست دادم.
زیر گنبدها جستجو کردم، زیر ستارگان دعا کردم،
خدا را آرام شنیدم که قلب خستهام را شفا میداد.
دوستان گفتند کنارم خواهند ایستاد، خانواده دستم را گرفتند.
در آغوش پذیرش، به من کمک کردند تا بفهمم.
حالا میگویم، «اشهد أن لا إله إلا الله.
و اشهد أن محمداً رسول الله.
با هر نفس، احساس میکنم به #حقیقت نزدیکتر میشوم.
با عشق اطرافم بازگشت میکنم، در کفشهای جدیدم راه میروم.
مادر با مهربانی لبخند زد، گفت: «پسرم، ایمان راهت را روشن میکند.»
پدر کلاه کابویاش را کج کرد: «امروز به تو افتخار میکنیم.»
کشیش دستم را فشرد و گفت: «پسر، خدا از قلبت را خبر دارد.»
در این شهر کوچک آمریکا، گرویدن آن قدرها هم سخت نیست.
همسایهها شانههایم را در آغوش گرفتند، نه زمزمهای، نه ترسی،
فقط قلبهای باز و مهربانی، وقتی راه من روشن شد.
حالا میگویم، «اشهد أن لا...
#موزیک #موزیکویدئو #اسلام #مسلمانان #امریکا
- ۹۸۸
- ۰۹ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط