میگفتی من به قربان آن دوچشمان سیاهت وقتی میخندی

می‌گفتی من به قربان آن دوچشمان سیاهت، وقتی میخندی!
از این حرف‌هایت، همیشه ته دلم قنج می‌رفت... .
عاشق برق سیاه چشمانم بودی! ولی حالا نگاه کن دیگر چشمانم آن برق همیشگی را ندارند. همان‌هایی که عاشق‌شان بودی‌... .
من برای داشتن تو، از همه گذشتم تا تو باشی همه ام... .
تو‌ رفتی و من در پاییز پراز دلتنگی میان، برگ‌های خیابان قدم می‌زنم!
هنوز هم می‌گویم فراموشت کرده‌ام!
ولی وقتی می‌فهمم میان همهمه‌ی شهر کسی عطر تورا زده، مثل دیوانه‌ها دنبال ردی از تو روانه خواهم شد به این خیابان و آن خیابان... .
دیوانه ام یا عاشق یا مجنون؟!
فراموشت کرده‌ام... !
ولی هر بار کسی هم اسم تو را صدا می‌زنند، بی اختیار بر می‌گردم که ای کاش تو باشی!
کجای این شهر را بی من قدم می‌زنی؟
من کنار ایستگاه دلتنگی، ایستاده‌ام
منتظر تو هستم که از راه برسی...!
#دلبرِ گمشده:)



•••
#عاشقانه_خاص#بیو#متن#کپشن#سریال#موزیک#تکس#کلیپ#ادیت#زیباا#سینمایی#گل#پروفایل#رستوران#غذا#محلی#لایک#شات#فالو#زیبایی#طبیعت#کیک#استان#آبشار#مشاوره#کنکور#معرفی_کتاب#سال_نوروز#مذهبی#محرم#گربه
#گل_پیچک
دیدگاه ها (۰)

زندگیه دیگه ... گاهی#خستت میکنه! اونقدرکه دوس داری خودکارتوب...

[تو سریالِ زندگیِ خصوصی اودوک می به رایان می‌گه :- چرا از گر...

وانی أحبكْ، أنت بدايةُ روحي وأنت الختامُُ[دوست دارم و تو سرآ...

شبایی که خوابم نمیبرد، انقد بهت فکر‌ میکردم تا ذهنم از خستگی...

★هر بار از نو عاشق تو خواهم شد...★

چندپارتی

بازگشت فرمانده

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط