من اونجا متوجه عمق فاجعه شدم که دیدم تو فکر میکنی من با ه

من اونجا متوجه عمق فاجعه شدم که دیدم تو فکر میکنی من با همه انقدر خوب و مهربونم.
یادمه یه بار خیلی از دستش ناراحت شدم، اونقدر که نمیتونم بگم چقدرا، باز ببین برای اینکه دلم تنگ شده بود گفتم: از دست من ناراحتی!؟ آدما چقدر وقتی یکیو میخوان، بی دفاع میشن/ مظلوم میشن عینه حقیقته :)))

اول شور و شوقم رفت، بعد خودم
نه اولیو فهمیدی،نه متوجه دومی شدی..
دیدگاه ها (۰)

قفلي‌ت🎨

بعضی وقتا دلم میخواد مغزمو از سرم در بیارم بذارم جلوم، بهش ب...

#MR KIARASH

●بال های سیاه و سفید○پارت 3

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط