عنوان:پیرمرد با وجدان
یه گوشه آروم تو فلوریدا، یه پیرمرد ۹۰ ساله با دستای لرزون و قلبی استوار ایستاده بود.
اسمش «آرنولد ابوت» بود. یه کهنهسرباز جنگ جهانی دوم، یه سرآشپز، یه پدربزرگ، و مهمتر از همه، مردی که با تمام وجودش باور داشت هیچکس نباید گرسنه بمونه.
بیشتر از دو دهه، آرنولد غذاهای گرم و مقوی میپخت و توی پارکهای عمومی به بیخانمانها میداد.
نه دوربینی بود، نه تشویقی. فقط عشق بود که توی بشقابها ریخته میشد، برای هر نفر، با تمام وجود. ❤️
اما سال ۲۰۱۴، همه چی عوض شد.
شهرداری یه قانون تصویب کرد: غذا دادن به بیخانمانها در مکانهای عمومی بدون مجوز، ممنوع.
برای بعضیا این فقط یه قانون بود. برای آرنولد، یه توهین به انسانیت بود.
اون به کارش ادامه داد.
میزها رو چید، ظرفهای غذا رو باز کرد و مثل همیشه شروع به غذا دادن کرد. تا اینکه پلیس رسید.
به دستاش دستبند زدن. بازداشتش کردن. یه پیرمرد نود ساله، یه کهنهسرباز... حالا به خاطر محبت کردن، داشت راهی زندان میشد.
تصویرش دردناک بود: آرنولد، با همون پیشبند سفید رنگ و رو رفتهش، در حالی که گرسنهها با بشقابهای خالی تو سکوت ایستاده بودن. 😥
وقتی ازش پرسیدن چرا این کارو میکنی، گفت: «اینا انسان هستن. اگه قراره برای غذا دادن بهشون برم زندان، خب بذار برم.»
اون سال دو بار دستگیر شد، اما هرگز دست از کارش نکشید.
چون جنگ رو دیده بود. دیده بود وقتی آدما دیگه به هم اهمیت نمیدن چه اتفاقی میفته. و سالها قبل به همسر مرحومش قول داده بود که هیچوقت نذاره انسانیت بمیره.
با اینکه شهر سعی کرد با قانون ساکتش کنه، اما آرنولد فقط شکمها رو سیر نکرد.
اون یه جنبش رو تغذیه کرد.
اون به آدما جرئت داد.
اون روح جامعهای رو سیراب کرد که داشت مهربونی رو فراموش میکرد.
چون بعضی وقتا، قویترین حرکت شورشی...
یه وعده غذای گرمه که با عشق به یه غریبه گرسنه داده میشه.
#پرونده_جنایی #جنایی
من ماهک ام و دارک تایم اینجاست،اگ به این سبک از موضوعات علاقه مندی پیجم رو فالو کن^-^
اصکی؟چون اولین پیج هستم ک از این ویدئو ها فعالیت میکنم به هیچچچ عنوان اصکی نبینم چون پیجتو فیل میکنم❤️
یه گوشه آروم تو فلوریدا، یه پیرمرد ۹۰ ساله با دستای لرزون و قلبی استوار ایستاده بود.
اسمش «آرنولد ابوت» بود. یه کهنهسرباز جنگ جهانی دوم، یه سرآشپز، یه پدربزرگ، و مهمتر از همه، مردی که با تمام وجودش باور داشت هیچکس نباید گرسنه بمونه.
بیشتر از دو دهه، آرنولد غذاهای گرم و مقوی میپخت و توی پارکهای عمومی به بیخانمانها میداد.
نه دوربینی بود، نه تشویقی. فقط عشق بود که توی بشقابها ریخته میشد، برای هر نفر، با تمام وجود. ❤️
اما سال ۲۰۱۴، همه چی عوض شد.
شهرداری یه قانون تصویب کرد: غذا دادن به بیخانمانها در مکانهای عمومی بدون مجوز، ممنوع.
برای بعضیا این فقط یه قانون بود. برای آرنولد، یه توهین به انسانیت بود.
اون به کارش ادامه داد.
میزها رو چید، ظرفهای غذا رو باز کرد و مثل همیشه شروع به غذا دادن کرد. تا اینکه پلیس رسید.
به دستاش دستبند زدن. بازداشتش کردن. یه پیرمرد نود ساله، یه کهنهسرباز... حالا به خاطر محبت کردن، داشت راهی زندان میشد.
تصویرش دردناک بود: آرنولد، با همون پیشبند سفید رنگ و رو رفتهش، در حالی که گرسنهها با بشقابهای خالی تو سکوت ایستاده بودن. 😥
وقتی ازش پرسیدن چرا این کارو میکنی، گفت: «اینا انسان هستن. اگه قراره برای غذا دادن بهشون برم زندان، خب بذار برم.»
اون سال دو بار دستگیر شد، اما هرگز دست از کارش نکشید.
چون جنگ رو دیده بود. دیده بود وقتی آدما دیگه به هم اهمیت نمیدن چه اتفاقی میفته. و سالها قبل به همسر مرحومش قول داده بود که هیچوقت نذاره انسانیت بمیره.
با اینکه شهر سعی کرد با قانون ساکتش کنه، اما آرنولد فقط شکمها رو سیر نکرد.
اون یه جنبش رو تغذیه کرد.
اون به آدما جرئت داد.
اون روح جامعهای رو سیراب کرد که داشت مهربونی رو فراموش میکرد.
چون بعضی وقتا، قویترین حرکت شورشی...
یه وعده غذای گرمه که با عشق به یه غریبه گرسنه داده میشه.
#پرونده_جنایی #جنایی
من ماهک ام و دارک تایم اینجاست،اگ به این سبک از موضوعات علاقه مندی پیجم رو فالو کن^-^
اصکی؟چون اولین پیج هستم ک از این ویدئو ها فعالیت میکنم به هیچچچ عنوان اصکی نبینم چون پیجتو فیل میکنم❤️
- ۱.۶k
- ۰۴ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط