در بازی زندگی
یاد میگیری:
اعتماد به حرف های قشنگ بدون پشتوانه،مثل آویختن به طنابی پوسیدست.
یاد میگیری:
نزدیکترین ها به تو گاهی میتوانند دورترین ها باشند
یاد میگیری:
آنقدر از خودت برای روز مبادا پس انداز داشته باشی، تا بتوانی یک روزی تمام خودت رو بغل کنی و بروی
و در جایی که شنیده و فهمیده نشوی نمانی
یاد میگیری :
دیوار خوب است
سایه درخت مطلوب است
اما هیچ تکیه گاهی ابدی نیست
دیدگاه ها (۶)

کوه را خستگی ایستادن می فرساید...رود را خستگی رفتن...و من بی...

و نذر کن حال خوب را میان پریشانیِ زمین …

تو زندگی همون چیزی رو ب دست میاری ک شجاعت خواستنش رو داشته ب...

با پای شکسته ادامه بدهولی دستتو رو شونه هیچکسی نذار…

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط