🌱🍒بزن که سوز دل من به سازمیگویی
ز ساز دل چه شنیدی که باز میگویی
مگر چو باد وزیدی به زلف یار که باز
به گوش دل سخنی دلنواز می گویی
مگر حکایت پروانه میکنی با شمع
که شرح قصه به سوز و گداز می گویی
به یاد تیشه فرهاد و موکب شیرین
گهی ز شور و که از شاهناز میگویی
کنون که راز دل ما ز پرده بیرون شد
بزن که در دل این پرده راز می گویی... 🌱🍒

#استادشهریار
دیدگاه ها (۱)

دلنوشته های من

🍒🌱وه که جدا نمی‌شود نقش تو از خیال منتا چه شود به عاقبت در ط...

🍒🌱  تو دستِ مرا بڪَيرمـرا ببر جايى دور...جايى ڪـه ايمانِ من ...

🌱🍒جوان بودیم و عمری را حریصت بوده ایم اماتو با این چشم و دل ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط