یه اومدن هایی هم هست ڪہ :یه جور تلخ، شیرینن !🙂 مثل اومدنِ ت‍ــــــــ‍و🌱 اومده
بودی، ولی دیگه صدای خنده هات نمی پیچید.😓 اومده بودی ، ولی دیگه نایِ شلوغ کاری نداشتی
.💔مامان فاطمہ دستت رو گرفته بود ولی دیگه
جونی نداشتی که دستات رو دور دستاش قفل
کنی😭سردِ ، سردِ ، سرد✨ولی با یه لبخند گرمِ
گرمِ گرم...🕊🥀

#دمی‌_با_شهید
#یاد_شهدا_با_صلوات
#برادرم_شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
•۰
دیدگاه ها (۰)

"خندیدند و رد شدند.."این خلاصه‌یِ زندگیِ آنهایی بودکه به دنی...

ا‌‌ِ؎ڪاش..‌.دُختـــࢪهابِہ‌جــآ؎✖ مـ‍ٰانتـو؎تَنگــ‍ ✖ڪَمۍهَـم...

•فـَاَغِـثنۍ وَ فـَرّج عـَنۍِبه فریادم برس وگشایشۍ در ڪارم ق...

پسر شهید ناصر بشنام 💔💔💔🖤 پسرم 7 روز بشمار گوشی‌ام را به تو م...

بچه ها این فیک تهش خیلی غمگین خواستم بگم. پارتاش زیاد نیست ک...

تک پارتی درخواستی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط