فرار از خانه پارت ⁸🥹
کاملیا☆
یه ماشین داره میاددد فرار کن😶
ساشا•°•
ترجیح میدم تکون نخورم😀
کاملیا☆
پس من میپرم جلوت
ویوساشا•°•
اون مرده؟
ویوکاملیا☆
دارم میمیرم؟ به آرزوم رسیدم 😁💗
کریس◇
در حال بوق😐 [داره زنگ میزنه به ساشا]
ویو ساشا○••
حالا به کریس چی بگم؟
اهم سلام خودتو برسون به خیابان اندرسون کوچه۲۵ یه اتفاقی افتاده...
بعدا برات توضیح میدم تو راه به آمبولانس هم زنگ بزن
◇کریس_اتفاقی برای کاملیا افتاده؟
قطع شد....
کریس:《
بچه ها زود باشید باید بریم یه اتفاقی افتاده😮‍💨
اینم از لوکیشنش.
ریچارد به آمبولانس زنگ بزن اک؟
ریچارد&
اوکی ولی واسه چی؟
کریس◇
نمیدونم
لرا♤
اسکلمون کردی؟
کریس◇
ببند دهنتو😑
لرا♤
ب تو چه
ریچارد &
بچه ها انقد وقت تلف نکنید
🎀ساعت ۳و ۵۶ دقیقه ی عصر🎀
بردنش بیمارستان و ساعت ۵ عصر:
کریس◇
آقای دکتر به هوش اومدههههه (با گریه)
ساشا•°•
ببخشید بچه ها نمیخواستم اینجوری شه
زیچارد&
اشکال نداره ما که اونو نمیشناختیم^_^
کریس◇
چه زری زدی؟
نکنه میخوای بمیری؟
من گفتم که عاشقشم
چرا اینجوری رفتار میکنی؟
کاملیا☆
سلام بچه ها ببخشید مجبور شدید بیاید اینجا فکر کردم میمیرم ولی نشد دیگه دفعه ی بعدی تمام سعیمو میکنم😐
کریس◇
حتما باید ببوسمت تا بفهمی دوست دارم؟:)
ساشا•°•
چی گفتی؟
کاملیا☆
ن بابا ولش کن فراموشم کن.
کریس◇ و کاملیا ☆
کیس💋🙊
کریس◇
حالا فهمیدی؟😁
پارت بعد ...؟
شرط؟؟؟؟
۵۵ لایک💗🥹