اللهی نگاهی 🤲

گفتم: "آمین!"
پیش از آنکه دعا کنم، پیش از آنکه آرزوهای رنگارنگم را رو به رویم بچینم و یکی را انتخاب کنم.
همه چیز را به خودش واگذار کردم
می دانستم که بیشتر از خودم نگران من است و می داند که رویاهای من پر از کوچه های بن بست و تاریک و بی فانوس است و اگر کسی دستم را نگیرد…
چشم هایم را بستم و از ته دل گفتم: "آمین"
چرا که می دانستم یکی آن بالا مرا دوست دارد...
#خدایا_شکرت


🍀💚
🥀🌹
دیدگاه ها (۰)

🥀🌹

🥀🌹

🥀🌹

🥀🌹

رمان { برادر ناتنی } پارت ۴

میدونست از صدای رعد و برق وحشت می کنم. اولین آسمون غُرمبه زد...

#رویای #جوانی#پارت_۸خیلی خوشحال بودم که یکی دیگه تو گروهمون ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط