میخوام گریه کنم اما دوست ندارم اشک بریزم

میخوام گریه کنم اما دوست ندارم اشک بریزم
میخوام داد بزنم اما توانش رو ندارم
میخوام خدم رو از باتلاق نجات بدم
اما نمیتونم دست و پا بزنم!
نمیدونم چی مخوام
احساس نیستی میکنم
احساس پوچ بودن!..
گاهی وقتا دوست دارم
از آدما بپرسم ک!
ده سال؟پنجاه سال؟صد سال؟
چند سال باید بگذره تا اثر کارایی ک
با روح وقلب آدم میکنید از بین بره؟
چقدر باید بگذره تا چشماشون و
عطرشون فراموش بشه؟
چند سال دیگ باید بگذره تا خاطراتشون
تجزیه و نابود بشه یک قرن دو قرن؟!
بزرگواری درست میگفت!
ما تا گور باید خاطره هارو
همراه خدمون ببریم:)!..
دیدگاه ها (۲)

همه یک روزى عوض میشوند و میروند...از بهترین دوستانتان بگیرید...

و منی که از بچگی به فکرش بودم🖤خیلی صداش آرامش بخشه💔🙂

💔

پارت:۲۵ (سردوبیروح)

من عاشق شدمپارت(21)☆☆☆☆☆☆☆☆☆(ته ها به یه خرابه میرسه که هه س...

تک پارتی فوق غمگین از تهیونگ

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط