کامنت نزارید فقط کامنت ها رو چک کنید:)
هشدار: اگه کامنت بزارید پاک میکنم...
خلاصه ی رمانم:
"یادگاری از تاریکی"
در افسانه‌های قدیمی، خون‌آشام‌ها موجوداتی ترسناک بودند که در سایه‌ها زندگی می‌کردند و انسان‌ها را برای لذت خودشان، آزار می‌دادند. در حالی که بسیاری زیر نور مهتاب قدم از قدم بر نمی‌داشتند، عده‌ای نیز به این افسانه‌ها اعتقادی نداشتند و آن‌ها را تنها خیال پردازی‌های بچگانه خطاب می کردند. در آن زمان این افسانه بزرگترین خطر برای بشریت به شمار می رفت. سایه ی آن بر زندگی انسان ها سنگینی می کرد.
«تا اینکه حدود صد سال پیش، انسان‌ها به طور ناگهانی متوجه نبود غیرمنتظره‌ی خون‌آشام‌ها شدند و این موضوع باعث نگرانی‌هایی در جامعه شد... آیا آنها نقشه ای تازه کشیدند؟ یا شایدم منتظر زمانی مناسب برای آزار ما باشند؟» تغییری که به سرعت موجب فراموشی این افسانه و باورهای نسل‌های آینده شد... تا اینکه روزی اتفاقی غیرمنتظره همه چیز را دگرگون کرد.
دیوید، «پسری نیمه خون‌آشام»، پا به دنیای انسان‌ها گذاشته و تلاش می‌کند تا زندگی گذشته‌اش را فراموش کند و به عنوان یک انسان عادی زندگی کند و هویت اصلی‌اش را از دیگران پنهان کند. خاله‌ی او که همواره در کنارش ایستاده، تمام تلاشش را برای خوشحالی و حمایت از برادرزاده‌اش به کار می‌گیرد. در این مسیر، دیوید با کاترین آشنا میشود. یک دختر قد کوتاه کنجکاو با روحی زخمی ولی مهربان که اخلاق هایی شبیه مادرش دارد. این دو با کمک کردن به یکدیگر در شرایط سخت، احساساتی نسبت به هم پیدا می کنند .
اما کنجکاوی‌های کاترین درباره‌ی هویت اصلی دیوید، چالش‌های بزرگی را در سرنوشتشان به وجود می‌آورد. در این دنیای پیچیده، فقط زمان می‌تواند ثابت کند که آیا عشق و دوستی آن‌ها می‌تواند بر مشکلات غلبه کند یا خیر. آیا سرنوشت آن‌ها به هم گره می‌خورد یا در پیچ و خم‌های تاریکی گم می‌شوند؟ و یا دیوید میتواند خودش را همانطور که هست قبول کند؟...
چنل سروشم برای اینکه اگه کسی رمانمو گزارش کرد، رمانمو گم نکنید:
https://splus.ir/dark_560
دیدگاه ها (۳)

"پارت اول""یادگاری از تاریکی"تقریبا دو سال شده است که خواهر ...

"پارت دوم""یادگاری از تاریکی"تو افکارم غرق بودم که ناگهان صد...

یه خاطر رمانم و تموم شدن زمان دتیز در دو روز آینده دتیز و از...

خوشگل ترین و تنها ترین مانهوایی حاضرم بخونمممم

محدودیت هوش مصنوعیم تموم شده از شما می پرسم... خلاصه رمانمو ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط