اه اخیرا خیلی داغون شدم و هی دوستام به دادم می رسند ...

اه اخیرا خیلی داغون شدم و هی دوستام به دادم می رسند ولی ایندفعه نمی تونم پشت گوشی چیزی بهشون بگم
من خودم عاشقم بعد از اینکه کسی منو برا پسرش می خواد بدم میاد دستام میلرزه و نمی خوام توی اون موقعیت باشم
من کسی که دوست دارمو نمی تونم درست ببینم و عشق یکطرفه واقعا اذیتم میکنه و من نمی تونم از این فرار کنم. هنوزم می خوامش بارها شده که بخوام فراموشش کنم چون از اینکه ازش بی خبرم اذیت میشم

امشب اصلا خوب نبود . من چند وقته دنبالتم و می خوام ببینمت ولی تو نیستی ، وقتی من میام خونتون نیستی ، نمی تونم حتی حالت رو بپرسم و این اذیتم می کنه و حتی تو این رو نمیدونی.
امشب کسی من رو به عنوان عروسش می خواست و با اینکه جوابم نه هسته
از ترس مثل بید میلرزیدم از اینکه کسی که عاشقشم رو از دست بدم . چرا؟ حتما میگید چرا باید بترسم؟
از اینکه چون کسی که دوستم داشته رو دوست نداشتم باعث بشه کسی که دوسش دارم دوستم نداشته باشه.

...
حتما میگید زیادی حرف میزنم ولی خب عادیه چون هر اتفاقی بیفته یا دفترخاطرات یا اینجا من می نویسم و چون نمی خواستم داخل دفتر خاطراتم باشه پس اینجا نوشتم.