های گایز ببخشید پارت نذاشتم امتحان ریاضی دارمممم

های گایز، ببخشید پارت نذاشتم، امتحان ریاضی دارمممم🌚

P8: mansion kim:

+میگم آجوما
آ. ج:بله دخترم؟
+من راستش... میتونم بهتون اعتماد کنم؟
آ. ج:حتما عزیزم
+من راستش خیلی میترسیدم به کسی بگم... ولی خب... چند شب پیش وقتی داشتم میرفتم تو اتاقم، یه صداهای ناجوری میومد از اتاق سانا، وقتی رفتم اونجا دیدم سانا با یکی را. بطه داره
آ. ج:دخترم فکر کردی نفهمیدم؟ منم بارها دیدم ولی هربار به تهیونگ میگم باور نمی کنه
+آجوما من به کارما اعتقاد دارم
آ. ج:موافقم، بیا بریم بخوابیم، ببینیم تا فردا چی میشه
+بریم
رفتم بالا توی اتاق مشترکم با ارباب، دیدم خوابیده روی تخت، منم رفتم دراز کشیدم و یواش گفتم
+ازت متنفرم، ولی لحظه ای قادر به دیدن ناراحتیت نیستم!

ته ویو:
طرفای ساعت ۳ نصف شب بود که از خواب بیدار شدم، دیدم یه صداهایی میاد، دیدم آتریا با ملایمت کنارم خوابیده
بلند شدم از اتاق رفتم بیرون و صدا رو دنبال کردم تا رسیدم به اتاق سانا، باورم نمیشد، سانا با یکی رابطه داشت، خون جلو چشمام رو گرفت، با یه لگد محکم در رو باز کردم.

آتریا ویو:

با صدای داد و بیداد از خواب پریدم (بخاطر فوبیاش)
دیدم ارباب نیستش
سریع رفتم بیرون، یا خود خدا، انگار جنگ به پا شده بود
ارباب موهای سانا رو گرفته بود ودنبال خودش میکشید
_تو یه عو. ضی هر. به ای(داد)

خیلی ترسیده بودم بخاطر صدای بلند ولی با تمام توانم گفتم
+آجوماااا ااااا
آ. ج:اینجا چخبره؟
با چیزی که دید گفت
آ. ج:وای الان خون به پا میشه
رفتیم سانا و ته رو از هم دیگه جدا کردیم
شونه ی ته رو گرفتم که یعنی نرو
_ خیلی عوضی...! من بخاطر تو ، تو رو همه وایسادم و به زنم لقب هر. زه دادم(بغض)
افتاد زمین و دستاش و کرد لای موهاش
منم بغض کرده بودم، معلومه خیلی دوستش داشته
آروم بغلش کردم
_آتریا... من و ببخش
+ارباب... بیا بریم
بزور با آجوما بردیمش تو اتاقمون
+آجوما یعنی خیلی حالش بده؟ (آتریا خنگی؟ )
آ. ج:صددرصد
آجوما رفت اتاقش بخوابه، یه قرص آرامش بهش به ارباب دادم و خورد، منم کنار تخت پیشش نشسته بودم و موهاش و رو ناز میکردم که کم کم خودمم خوابم برد

ته ویو:

صبح پاشدم دیدم آتریا تو بغلم خوابه، زخم روی لبش و دیدم، لعنت به من!، همش بخاطر اون هر. زه بود، خیلی عصبی بودم، فهمیدم خوابه، آروم گوشه ی لبش و بوسیدم
پاشدم آماده شم برم شرکت

آتریا ویو:

آروم چشمام باز شد
دیدم ارباب داره آماده میشه
+ارباب...
_یبار دیگه اینو بگی...
+خب من اسمتون رو نمیدونم
_تهیونگ
+خب... تهیونگ
فکر کنم سوجین از پیش دوست پسرش چانگبین برگشته بود، خواستم آماده شم برم پایین پیش سوجین و کار های خونه رو انجام بدم
_داری چه غلطی میکنی؟
+میخوام برم سر کارم
_از امروز به بعد هیچ کاری نداری
_در ضمن، امشب هم یه مهمونی هست، آماده باش میام دنبالت میریم، هرچیزی هم که من انتخاب کردم میپوشی
+اوکی



#فیک#جین٫تهیونگ#آتریا#کیم#بنگتن#شوگا#یونگی#جونگکوک#بیتیاس#جیمین#جیهوپ#هوسوک#جیکی#وی#لیسا#بانو#کیپاپ#فن_فیک#هانی#مونی#جسیکا#کایلی#کندال#اسمر#ته#مونیکا#آریانا#عمارت_کیم#عمارت#کیم
دیدگاه ها (۰)

P7: Mansion kim ویو آتریا:_الان میرم پیش دوست دخترم خوش بگذر...

P6: Mansion kim:آتریا ویو:دستم و به نرده پله ها گرفتم که یوا...

پارت 15 رفتم داخل عمارت و رفتم بالا نمیدونم چرا این دختر برا...

❣پارت ششم❣ویو جونگکوک: نمیدونم چراوقتی گفت چیزی دیگه ای نمیخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط