دوش در خیال خویش عکس آن دلبر کشیدم
زحمت بسیار بردم و ذلت بی حد کشیدم
اول از مویش گرفتم تا بسازم خرمن گل
در پریشانی چو ماهی واژگون از سر کشیدم
میکشیدم ابرو وانش تا سحر بر صفحه دل
وای از این ابرو کشیدن تیغه خنجر کشیدم
میکشیدم چشم شهلای خمارآلود او را
مستی چشمش که دیدم باده خنجر کشیدم
وقت لب کشیدن نقطه ای افتاد بالا
با زبان پاکش نمودم از اولش بهتر کشیدم
میکشیدم ساق و سینه در میان قامتش
راستی قامت قیامت بود و من صحرای محشر
کشیدم
صبح از خواب برخاستم دیدم واحسرتا
دیشب در خیال خویش عکس آن
دلبر و قوت قلبم را کشیدم...🦋💞🦋

عصرت بخیرو نحصهای زندگیت به در جانانم💐🫂🧿🌐

#saharshehim💖

#عاشقانه
#عزیزترین_ابدیم
دیدگاه ها (۰)

﮼᠙ همونجا که حامیم میگه :قدر تموم زمین و آسمون تو رو دوست دا...

این همه فاصلهاما من صبح بخیر هایت را می خواهمتو مکرر تکرار ک...

خوب است که بر این سیارههمواره کسی هستکه به کس دیگری فکر می ن...

دیگر رسید لحظه فردای بی علیپوچیمـ و هیچ ما پس از این "ما"ی ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط