No like

No like ...

میگه ؛ ...
فلک برخواست و قصدم کرد ...

مرا فِشُرد و فِشُرد ...
دویدم ...خودم زمین خوردم ...

ایستادم ( تکیه دادم ) زندگی زمین ام زد ...
خودش نوشته طالع ام و ...نوشته ام را ...

میدانم ...خدا می‌بیند...
حتما گناهم زیاده ...عوضش و داره میده خدا ...

از طالع روی خوش دیدن ، نگو ...
اِنقدر زور بوده ...تو نگو ، تو نگو ...

که نفهمیدم چشم بختم کور بوده ...
روحم هم یخ بسته ، در زمستانه ...

نوشته که نیستش ...از دستم چه بر می آید
که نوشته ام را نمی توانم پوچ کنم ( نقش برآب کنم ) ...

دیگه .......... چی بگم ، که این فریاد را نوشته هم نفهمید ( درک نکرد ) ...
دیدگاه ها (۰)

No like ...میگه ؛ ...بی خبری ... روحم را روحت ( آرام ) نمی ...

No like ...میگه ؛ ...( سمت ) چپم دروغ ...( سمت ) راستم دروغ...

No like ...میگه ؛ ...بدجوری میترسم ، راه ام و گم کردم در کو...

No like ...میگه ؛ ...ستاره میشمارم و ...چشم به راه یارم هرش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط