Island of Hawaii

part 6
به سمت خروجی هتل رفتیم و خارج شدیم . هایون : نظرت چیه یکم بریم لب ساحل؟ میکیونگ: عالیه بریم. رفتیم لب ساحل و کلی قدم زدیم به جایی دیگه خیلی خسته شدم و واقعا نیاز به استراحت نیاز داشتم روبه میکیونگ کردم و گفتم : گیونگی جونم بیا یکم بشینیم خیلی خسته شدم. میکیونگ : باشه اما میدونی چند وقته گیونگی صدام نکردی یونی جونم احساس میکنم اینجا حالت را خیلی خوب کرده. نشستیم و در حالی که به دریا و موج هایش نگاه میکردم گفتم : آره عجیبه از اینجا خوشم میاد به آرامش خاصی داره احساس میکنم اینجا یک مکان خاص و مهمه. میکیونگ میخواست حرف بزند که استاد هیو جین و سه جین که داشتند دست در دست هم قدم میزدند قدم ما را دیدند و دست هایشان را جدا کردند و سلام کردند . میکیونگ وقتی این صحنه را دید با چهره یک متعجبی میخواست حرف بزند که استاد سه جین دست استاد هیو جین را دوباره گرفت و گفت : ما داریم قرار میزاریم و قراره که بعد از این سفر ازدواج کنیم. میکیونگ: حدس میزدم من بهتون شک کرده بودم وقتی موافقت کردید باهم توی یک اتاق بمونید. استاد هیو جین : شما از کجا متوجه شدید؟ میکیونگ: زویی گفت وقتی داشتیم از هتل میومدیم بیرون دیدیمش اونم ازما پرسید که شما با هم رابطه دارید ما هم گفتیم نمیدونیم.
استاد سه جین داشت از خجالت لپ خاش قرمز شدند من فهمیدم و سعی کردم بحث را عوض کنم گفتم : استاد یه سوال ماجرای دانشگاه ییل که گفتید قراره ساعت ۸ بیایند چیه؟ استاد هیو جین: آره درسته دانشجو ها خبر ندارند استاد سه جین : درسته دانشگاه هنری ییل به دانشگاه آمریکایی هستش که با دانشگاه ما ارتباط صمیمی دارد و تصمیم گرفتیم که هر دو سال آخری های دانشگاه ها باهم به سفر بیایند و بعد از یک ماه به تحصیل خودشون ادامه بدهند........... - ادامه دارد-