چیز ها و خاطراتی را با خنده تعریف میکرد که سر ثانیه ب

: چیز ها و خاطراتی را با خنده تعریف میکرد ، که سر ثانیه به ثانیه ش اشک ریخته بود...
دیدگاه ها (۲)

+میدونی کِی وقت تسلیم شدن و رفتن به خونست؟_کِی؟+هیچوقت!_ناکا...

غروب زیباست ، مگه نه؟ "یعنی : دوست دارم ولی میزارم بری:)

آگاتا ، زیبایی فقط برای مدت کوتاهی میتونه با حقیقت بجنگه ._خ...

یه تک پارتی از شین سوکوکو نوشتم گفتم شما هم بخونین:))

حوصلم سر رفته تعریف کنین بخونم 😂

به خدا توکل کن تو خواهی خندید در جایی که اشک ریخته بودی؛ همه...

یجا خوندم تعریف اشک رومیگفت:اشک تاوانی است که چشم ها به خواط...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط