صدای سوت میآید

صدای سوت می‌آید
سکو قطار را به آغوش می‌کشد
چشمهای سرگردان
قدمهای عجول
دستانی گشوده برای آغوش
و مسافرانی که عجولانه چمدانهایشان را
به دنبال خود می کشند...
و سهم من از ازدحام ایستگاه
مسافریست که نیامد...



‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
دیدگاه ها (۰)

تو کجایی سهراب ...قایقت جا دارد ؟!!!

.تو کی هستی مگه که آدم همینجوری که هستی‌باید بخوادت !!

و بالاخره روزیدر سال های دوراین را میفهمیکه فرق بسیار بزرگی ...

توجمع ازش دفاع کنتوخلوت اشتباهش را بهش بگواین قانون رابطه ست...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط