فیل را دیدند در حال فرار از جنگل است
گاو ها گفتند بیمار است ، شاید انگل است

کرگدن فریاد زد : دیوانه حیرانی چرا ؟
همچنان موشی دوان سوی بیابانی چرا ؟

گفت : می ترسم که خورطومم ز ریشه بکنند
حکم داده شیر تا زرافه ها گردن زنند

کرگدن با طعنه پرسید : از همین ترسیده ای ؟
فیلی آخر ، از چه رو زرافه خود را دیده ای ؟

فیل گفت ای کرگدن اینجا نمانی بهتر است
چون که حکم شیر را مامور اجرا یک خر است

در خیال خر چمن آبی ست ، پس ختم کلام
لاجرم هر چار پا زرافه است و والسلام

ملک شیران گر که نادان دست گیرد اختیار
در دل ببر و پلنگش هم نمی‌ماند قرار
.
شاعر:جناب آقای امیر عباس کریمی🌹
دیدگاه ها (۰)

این ماجرای کباب کوبیده دیگه داره به جاهای باریکی کشیده میشه‼...

عجب آشفته بازاریست دنیاتا انتها ببینید خیلی زیباست🪔

داداش دمت گرم که حداقل یک روز خوشحالش کردی ❤️

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط