حقیقت اما تلخ

همه ی ما میدانیم این موضوع چقدر سنگین است و حتی فکرش انسان را دگرگون می‌کند بی شک جایگاه او جنت الهی خواهد. بود روزی فرا خواهد رسید که جسم من را زیر ملحفه سفید پاکیزه ای که از چهار طرفش زیر تشک بیمارستان رفته است قرار میگیرد
و آدم های که سخت مشغول. زنده ها ومرده ها هستند از کنار می‌گذارند آن لحظه فرا خواهد رسید که دکتر بگوید مغز من از کار افتاده است ومن را به هزار علت دانسته یا ندانسته زندگیم به پایان خواهد رسید
در چنین روزی تلاش نکنید به شکل مصنوعی وبا استفاده از دستگاه زندگیم را به من بازگردانید
واین را بستر مرگ من ندانید
بگذارید بستر زندگی بنامم بگذارید جسمم به دیگران کمک کند که به حیات خود ادامه دهد
چشمانم را به انسانی بدهید که هرگز طلوع آفتاب به چهره یک نور بر شکوه عشق را چشم های یک زن ندیده است
قلبم را به کسی بدهید که از قلب جز خاطره ی و دردهای پیاپی و آزار دهنده چیری به یاد ندارد
خونم را به نوجوانی بدهید که آو‌را از تصادف ماشین بیرون کشیده اند وکمکش کنید تا زنده بماند تا نوه هایش را ببیند
کلیه هایم را به کسی بدهید که زندگیش به ماشینی بستگی دارد که هر لحظه خون آورا تسویه میکند
استخوان هایم عضلاتم تک تک سلولهایم واعصابم را بردارید وراهی پیدا کنید که آنها را باپاهای یک کودک فلج پیوند بزند
هر گوشه از مغزم را بکاویذ سلول هابم را اگر لازم شد. بردارید و بگذارید به رشد خود ادامه دهند و آنچه از من باقی میماند بسوزانید و خاکسترم را به دست باد بسپارید تا گل ها بشکفند
اگر قرار است چیری از وجود من دفن کنید بگذارید خطاهایم ضعف هایم نسبت به همنوعانم دفن شوند
گناهانم را به شیطان و روحمم رابه خدا بسپارید واکر گاهی دوست داشتین یادم کنید عمل خیری انجام دهید یا به کسی که نیازمند است کلام محبت آمیزی بگوید
واگررانچه را که گفتم برایم انجام دهید همیشه مرا زنده خواهم ماند
اهدا عضو اهدا زندگی ☝️☝️☝️☝️☝️🫂🫂🫂🫂
دیدگاه ها (۰)

کاشکی سکوت و بشکنم رها شم از این حصار بی هوابرای رفتن ی بهون...

ما سرنوشت رابه روزگار سپردیم چه خوش بنویس قلم سرنوشت که گوین...

گاهی شب ها آنقدر سنگین می‌شوند که حتی نفس کشیدن هم جرم است ا...

کاش بودی دلتنگی را سکوتم می‌فهمیدی و می دانستی جهانم بی تو ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط