van Gogh part 9

ا/ت ویو : در اتاق باز شد اون عوضی حالم ازش بهم میخورد نشسته بودم رو تخت زانو هام بغل کرده بودم چرخیدم که نبینمش اومد رو تخت نشست کنارم اه بو سگ الکل میدی
اه برو اونور چقدر الکل خوردی حالم داری بهم میزنی
_ ا/ت (با صدا بم )
هیچ وقت نشده بود اسمم صدا بزنه ساکت مونده بودم فقط نگاش میکردم
*دستش کرد تو موهات یه بوسه رو لبات زد اروم اومد نزدیکت تورو تو بغلش گرفت توم بغلش کردی اروم بود کاری بهت نداشت دست میکشید روی سرت اوردت نشوندت روی پای خودش نگات کرد
_دختر خوب تو زیادی خوشگلی
خوشگل ؟
_اره
.....
_ دوست دارم لبات دوباره ببوسم
*سمت لبش رفتی اروم لبت گذاشتی رو لبش
(بقیش تو کامنت یا دایرکت بگین میفرستم )
‌صب فردا از خواب بیدار شدم توی بغلش بودم بوی عطر تلخش بیشتر تو بغلش خودمو‌ قایم کردم دستم بردم رو بدنش اروم لمس میکردم روی سینش یه بوسه گذاشتم چشام دوباره بستم
دارم عاشقش میشم عاشق اون نه نه یعنی دیونه شدم ولی دست خودم نیستت
_ا/ت ( خمیازه )
بیدار شد شتتت
سرم آوردم بالا نگاش کردم
بله
_ بیداری؟
اره
اروم لبم بوسید که گوشیش زنگ خورد نه نه نرو از پیشم جواب داد داشت حرف میزد باید می‌رفت یه سفر ولی آخه من چی تلفن قط کرد نگام کرد
_ از سفر خوشت میاد ؟
چی معلومه معلومه که میادددد
_انگار خیلی ذوق کردی
چی‌ نه اینطور نیست
*بلند شد لباسش پوشید دست کرد تو موهاش نگات کرد
_ به خدمتکار میگم بیاد برات ساکت بچینه ( لبت بوسید )
رفت بعد از اینکه رفت بلند شدی رفتی جلوی آینه گردنت تا سینت دایره های بنفش روش بود لباس پوشیدی رفتی طبقه پایین که صبحانه بخوری دیدی حاضر شده با دستیارش داره می‌ره
کجا میری
دستیارش نگاهی بهت می‌کنه و کوک برمیگرده سمتت
_ میرم شرکت فرار نکن
باشه نمیکنم
از خونه رفتن بیرون نگا خدمتکار کردم انگار همه شوکه شده بودن که منو اون داریم با هم خوب حرف می‌زنیم انگار از لجبازیم کم شده ولی من بازم همون دخترم اره همونم
خدمتکار برام تخم مرغ درس کرده بود بوی تخم مرغ و کره روی میز بدجور داشت حالم بد میکرد که یه دفعه اوق زدم رفتم دستشویی صبحانم خوردم تا شب منتظر موندم و خودمو مشغول کردم ........
امیدوارم خشتون بیاد 🖤🌑
دیدگاه ها (۶۸)

Mr boss

Mr boss

سناریو*

Van Gogh part 8

ظهور ازدواج )( فصل سوم ) پارت ۵۴۳خيلي عالي بود و اصلا از سر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط