ولی بر ما که تصور کردیم عشق را باید کشت

ولی بر ما که تصور کردیم عشق را باید کشت
در چنین قرنی که دانش حاکم است عشق را از صحنه دور انداختن
دیوانگی است درماندگی است شرمندگی ایست
قرن ًقرن آتش نیست قرن یک هوای تازه است فکر ها را شستشو لازم است گم شدیم دگر در میان خویشتن جستجو لازم است
نازنین ها از سیاهی تا سفیدی را سفر باید کرد 😔😔🥀🖤
دیدگاه ها (۱)

ویران آنجاست که میفهمی ًدلتنگی ّچه دماری از روزگارت در آورده...

پروردگارا ای غم بسه جولان به ای آدم بسه مه بووو ته کشتم ای خ...

چطوری دلت تنگ وانیابو دلت سنگه یا اصلا دل نداری چطوری خاطرم ...

بیاین پایین با چند جمله ی کوتاه از پرستارای مهربون تشکر کنیم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط