اینکه توی طلوع خورشید احساس خفگی داشته باشی و کسیم براش م

اینکه توی طلوع خورشید احساس خفگی داشته باشی و کسیم براش مهم نباشه و خاطرات بچگیت یادت بیاد سختته:)
یادم میاد بچه که بودم مامان یه پیج مراقیت از مو دنبال میکرد بعد من عاشق موهای دختره بودم و میرفتم تو گوشی مامانم و پستاشو میدیدم...
یه روز که به یکی از پستاش بر خوردم.. درباره نکته هایی بود که باعث ریزش مو میشه که جزو اونا «استرس» بود..
من اون موقع با خودم میگفتم استرس یعنی چی فکر و خیال یعنی چی؟
یادش بخیر اون موقع هم موهام پر پشت تر بود هم ذهنم آروم تر:)
دیدگاه ها (۱)

در ازای تمام زخمام لبخند میزنم... جوری که انگار با خودم لجم:...

پیش هر کدوم از دوستام، خانوادم، آشناهام میرم همه میگن با این...

من حسودیم میشه به تمام کسایی که کسی که دوسش دارن کنارشونه:) ...

چیزی درون سینه ام هست خیلی سنگینه.. انگاری تمام حرف هایی که ...

پارت ۸ و ۹

سایه های سبزP11زدم زیر خنده که جولی گفت: ایده جالبی بود برای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط