🍒🌱ای وای از آن شهر که دیوانه ندارد
صد عقل به مسجد شد و خمخانه ندارد
در حسرت یک نعره ی مستانه بمردیم
ویران شود این شهر که میخانه ندارد
درخویش تپیدیم ولی داد فزون شد
بیداد ز دادی که غم خانه ندارد
دیوانه ترین مردم شهرم ، توکجایی؟
تا فاش بگویم چوتو افسانه ندارد
گیسوی بلندت همه شب ماه نهان کرد
آن مو که تورا هست دمی شانه ندارد؟
نغزی به مثل گفت همان طره ی زلفت
گر روز شود شمع تو پروانه ندارد
ما دلشدگان خیل اسیران شماییم
این خیل دریغ از تن و کاشانه ندارد
چون باز کنی پرده ز رخسار بگویی:
این دام پر از صید چرا دانه ندارد🌱🍒

#رضا_جمشیدی

دیدگاه ها (۲)

🍒🌱دل میرود از دست عیان جای تو خالیای بی خبر از درد نهان جای ...

دلنوشته های من

🍒🌱برایم کتاب بخر و صفحه اولش بنویسبرای لبخندت موقع بوکردن بر...

🌱🍒ولی هیچ‌چیز زیباتر از این نیست که پس از دلمردگی‌ای دراز، ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط