بعضی وقت ها

بعضی وقت ها ...
نوشتن ، حتی برای یک نویسنده ...
شعر گفتن ، حتی برای یک شاعر ‌‌...
و بلند کردن قبر عزیزترین شخص زندگی ، حتی برای یک بدنساز حرفه ای ...
سخت میشه ...
اونقدر سخت ، که به توانایی های خودش شک میکنه ...
حالا اگر این مورد رو ، به نسبت(( دوست داشتن تو )) بخوام بگم ...
بین تموم مشکلات ریز و درشت زندگیم ، که هیچ وقت کمرم خم نشده بود و خم به ابروم نیاورده بودم و زود باهاش کنار میومدم ...
از دست دادن تو ، بدترین و شدیدترین ضربه زندگیم از لحاظ روحی و روانی بود ...
در بین از دست دادن ها...
از دست دادن ، از عمد و یا از روی کم کاری ، از دست دادن راحت تریه ...
ولی از دست دادن چیزی ، از روی ناتوانی و ضعف ، بدترین از دست دادن هاست...
چرا که تو تموم تلاشت رو از دید خودت کردی حال یا درست ،یا اشتباه ، و به نتیجه نرسیدی . چون چیزی برای رسیدن به اون نتیجه ، همراهت نداشتی .‌‌..
شاید بخواطر این بود که کنار تو نبودن ، انقدر برای من سخت بوده و هست ...
امیدوارم هرجا ‌ ، کنار هرکس ، و با هر چیز یا شخصی که حالت خوب میکنه ، بهترین زندگی داشته باشی ...
خودخواهی بود اگر ، بدلیل آرامشی که کنارت داشتم ...
چه گذشته و چه حال و یا آینده ،
دعا میکردم که کنار هم بودیم ...
دیدگاه ها (۱)

#cafe.wing❤

#دیزاینم‌چطورههههنگیــــد زشتـــه ڪه ناراحت میشم😂

امّا دیدیآرام آرام دلمان به بی‌کسیصدایمان به سکوت وچشم‌هایما...

‌حالا که اینجا ایستاده امدلتنگم؟ زیادبریده ام؟ خیلیخسته ام؟ ...

☆عشق روانی من پارت ۱۳☆صبح زود بود و صدای پرندگان فضای اتاق ر...

نمی‌دونم از کجا شروع کنم..از اونجایی که شدی همه ی وجودم ؟ از...

ریالیتی شو

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط