░⃟‌‌‎‎‌

قطره قطره اشکهایم میچکد بر دفترم
یاد بادا ... ان نگار وُ ان دل غم پرورم

هر نفس از خاطراتش غنچه ای سر میزند
جان فدای برگ برگ خاطرات دلبرم

خشک لب در ساحلی بنشسته ام با یاد او
چند باشد از فراقش خاک عالم بر سرم

نیک میدانم که آهم ، از دلم تا کنج لب
یک شبی مستانه سازد ، سوزد این بال وپرم

مضطرب ، زار و پریشان مانده ام در بحر غم
خیمه ی یادش به جانست وُ غمست وُ ساغرم

او بهارِ ناز بود و صد گل و صد بوستان
عالمی محو گل وُ ، من در خیال دلبرم

روز وشب بی اختیار ، از اختیار افتاده ام
ای جنون رحمی نما ، بر رنگ زرد پیکرم

چشم این مسکین نمی بیند ز خود عاشقتری
گرچه میدانم چو مورم ، از هزاران کمترم

زین گلستان قسمتم صد بند و صد زنجیر شد
با قد خم گشته وُ مجنون وُ چشمان ترم

یک نفس جانم تهی از آتش عشقش نشد
سالهاست میسوزم وُ خاکستر و خاکسترم


⠀‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‎‌ ‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‌ ‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‌‌


⠀‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‎‌ ‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‌ ‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎
دیدگاه ها (۱۸)

این #شعــر چقدر حرف دله یعنی : 😢🤌🏻بی‌تو دلتنگ‌ترین عاشقِ این...

سلام عزیزای آبجی حالتون چطورهشوموتون بخیر🤪😊🤗💙💙

صبح زیبای دیگر ولبخند دوباره خورشیدسلام .....الهی امروزتون پ...

خاطره بازی  😍

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط