معشوقه نادان

کاغذی بودی و هر کس روی تو چیزی نوشت
زندگی بی ترس دوزخ روز دیگر در تمنای بهشت

نیک و بد بودن به دست دشمن و تو چون زمین
هر که را پس می زدم از جنس آن تخمی که کشت

هیچ درمان ندارد ابلهی را زخم دشمن
باش تا بوزینه گوید های آهوی زشت

ارزش هر چیز با اندیشه معنا میشود
کعبه چیزی نیست جز یک تکه روی چند خشت

باز کن چشمان عقل آن دشمن نادانیت
غرق شد این عاشق بد مست دریا سرنوشت
دیدگاه ها (۱)

معشوقه نادان

خیال یاد یار

به کجا برم شکایت

چیز دیگری ست

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط