شب آخری که میبینی منو رو بلندترین پل هوایی شهر وایمیست

شبِ آخری که میبینی منو، رو بلندترین پل هواییِ شهر وایمیستم،
به چشم‌هات خیره میشم و با نگاهی سرد و بی‌روح بهت میگم:
"ما به درد هم نمیخوریم…"
اون شب نه گریه میکنم، نه خودم رو سرزنش میکنم؛
فقط خودمو پرت میکنم پایین بخاطر همه آدماییی که مجبورم کردن بهت بگم بودنمون کنار هم اشتباهه...
از اون شب به بعد، دیگه از سقوطِ هیچ ارتفاعی نترسیدم...
چون من سقوط رو تجربه کردم؛ از بلندیِ احساسم...🙂🖤
دیدگاه ها (۷)

ت‍‌و دق‍‌ی‍‌ق‍‌ا ه‍‌م‍‌ون #ه‍‌ی‍‌چی ه‍‌س‍‌تی کہ‌ ؛وق‍‌ت‍‌ی ی...

#ﺩﺧﺗﺭی ﻛه ب‍‌ج‍‌ز ﻣن ﺑﻫت ﺩﺳت ﺑﺯن‍‌ه #ﺟﻧﺩس@mani1111

واب‍‌س‍‌ت‍‌گ‍‌ی چ‍‌ی‍ہ؟ م‍‌‍‌ن ق‍‌ش‍‌ن‍‌گ م‍‌‍‌ع‍‌ت‍‌ادت ش‍‌...

من يادم نمیره تو روزهایی ک..لب هام خندیدن رو فراموش کرده بود...

دختر سایه

پارت:۲۴ (سرد و بیروح)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط