نباشمم دیگه فرقی نمیکنه برات واین غم انگیزترین واقعیته

چیکارکنم وقتی اینهمه صدات میکنم وجوابی نمیدی ،جای من
نیستی که با دیدن هر دستی که
دستی رو گرفته چنان دلت بریزه و
پاهات سست بشه که ازهمه دنیا
بیزار بشی دوست داشتن هرکسی اندازه ای داره ،من میدونم احساسم
بتو طوری هست که قدرت هایی داره که میتونه کارهایی بکنه باور نکردنی اما چطور مهارش کنم چقدر
تحقیرش کنم ،من میترسم از کابوسی به نام رقیب ،دست خودم نیست بخدا وتونمیدونی که من چه
میکشم خودم هم قادر به بیانشون نیستم کمی منو تحمل کن توجای من نیستی هرچندکه میدونم بحرانهایی را که توپشت سرگذاشتی
کمترازهفت خوان رستم نبوده ،من اونقدربه قدرت و توانایی های تواعتماد دارم که وقتی باشی ارامش من شروع میشه...
دیدگاه ها (۲)

یه وقتایی که باخودم خلوت میکنم میگم‌ چی میشد اگه تو دنیا این...

کاش میتونستم از حال اینروزامبرات بگم‌ که روزگار داره زشتترین...

بالاخره بعداز سالها تنهایی واصرار وپافشاری کردن برای خواستنش...

خوشبحال اونروزا چقدر بده ادم خجالتی باشه نمیدونم دوستم بردیا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط